🔸یکی از مهمترین دغدغه مندان اخلاقی کردن فقه در دو دهه اخیر «ابوالقاسم فنایی» است. او با وجود پذیرش امکان تفاوت در برخی حقوق اجتماعی، سرسختانه از تبعیض های حقوقی پرشماری در دانش فقه انتقاد کرده و آن ها را غیر اخلاقی می خواند.
🔻به عنوان مثال می گوید :
تبعیض میان والدین یک کودک و دیگران در سرپرستی آن کودک نوعی تبعیض حقوقی است که اخلاقاً قابل توجیه است، هرچند این حق در صورتی استمرار پیدا میکند که صلاحیتهای لازم در والدین استمرار داشته باشند، در صورتی که والدین صلاحیتهای لازم را از دست بدهند کسانی که واجد آن صلاحیتها هستند از چنین حقی برخوردار می شوند. اما تبعیض بین پدر و مادر در این مورد اخلاقاً نارواست.
🔸شاید آنچه در تحلیل و ارزیابی نقدهای عقلانی بر آموزه های سنت دینی کمتر مورد توجه قرار می گیرد، مبانی و اصولی است که این انتقادات بر روی آنها استوار است.
فنایی در فصل دوم کتاب «اخلاق دین شناسی» ضمن پرداختن به چالش های فقه سنتی در عصر جدید، به خوبی یکی از مهمترین مبانی نظریه اصلاحی خود را تبیین و به ویژگی مهم دنیای جدید یعنی «تغییر گفتمان» اشاره میکند.
او با اذعان به لزوم ترسیم رابطهای معقول بین خدا و انسان و تأثیر مهم آن بر فهم درست از شریعت، تغییر گفتمان در عصر جدید را اینگونه توضیح می دهد که رابطه خدایِ مولا و انسانِ عبد در جهان مدرن، مقبولیت سابق خود را از دست داده و این گفتمان نیازمند به بازنگری و تجدید است!
او در مقام تحلیل نتایج غیراخلاقی در فقه موجود میگوید :
مدل و پارادایمی که فقه سنتی بر پایه آن استوار است مدل «ارباب و برده» یا مدل «مالک و مملوک» است. اگر کسی این مدل را بپذیرد در واقع نوعی «خداشناسی» و «انسان شناسی» را در فهم شریعت و استنباط احکام شرعی در میان آورده است. فقیهان با انتخاب این مدل خدا را در جامه یک «ارباب» و «مالک» و انسان را در جامه یک «برده» و «مملوک» میبینند. این مدل یک مدل هنجاری است و در واقع بنای نظام هنجاری موجود در فرهنگ اسلامییعنی فقه را تشکیل می دهد.
او در عین اینکه گویی پذیرفته است انسان پیشامدرن رابطه خود و خدا را در همین مدل فهم می کرده، درک ناصواب او را اینگونه تجزیه و تحلیل می کند :
این مدل در دنیای قدیم طبیعی می نمود، زیرا در آن دنیا برده داری به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی رسمیت و مشروعیت داشت و آدمیان تصویر درستی از هویت و کرامت انسانی و مقتضیات هنجاری این هویت نداشتند.
اما در دنیای جدید مدل ارباب و برده بداهت، مشروعیت، مقبولیت و معقولیت خود را به کلی از دست داده است.
اما این طرح نو با سوالات و چالش هایی جدی مواجه است!
⁉️اگر مدل مولا/عبد و مالک/مملوک نادرست است و توالی فاسده ای به این گستردگی دارد، چرا خدای متعال در قرآن کریم دقیقا با همین ادبیات با انسان ها سخن گفته است؟
👈مثلا در وصف صابران فرموده :
«الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» (بقرة،۱۵۶)
و از کسانی تمجید کرده که خود را متعلق به خداوند میدانند.
⁉️ چرا راهنمایان الهی تا توانستند در آتش این تصور نادرست دمیده اند؟ از مناجات هایشان گرفته تا سخنان و سیره شان؟!
این همه «ربی» و «مولای» و «سیدی» گفتن در مناجات با خدا از زبان حجت های الهی چگونه تفسیر می شود؟
👈يَا رَبِّ يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ مَالِكَ رِقِّي
👈أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيل
👈أَيْ سَيِّدِي أَيْ مَالِكَ عَبْدِهِ هَذَا عَبْدُكَ أَيْ سَيِّدَاهْ يَا سَيِّدَاه
👈وَ أَنْتَ يَا رَبِّ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِل
👈أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوكاً لَا أَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنِي رَبِّي
⁉️آیا عقل و فطرت انسان هم صدا با معارف وحیانی خدایی را می شناسد که سرتاپای هستی را موهبت او و اختیارش را به دست همو که صاحب نعمت است می داند؟
یا خدایی که نمی تواند برای بندگانش حقوق متفاوتی در بهره مندی از این نعمات قرار دهد؟! نعماتی که بدون هیچ استحقاقی به آنان ارزانی داشته است!
⁉️آیا مالکیت خداوند در متون دینی به عنوان یک مدل و پارادایم است یا بنیان و اساس دینداری است؟
⁉️فقیهان این مدل را انتخاب کردند؟یا آنچه عقل و نقل گواهی می دهد همین است که «العبد و ما فی يده كان لمولاه»؟
✨بگو: «زمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست، اگر شما میدانید؟!» میگویند: «همه از آن خداست!» بگو: «آیا متذکّر نمیشوید؟!»
(مومنون84و85)✨